شخصی که مردمان را با گفتن لفظ الصلاه برای نمازعید یا نماز مرده آگاه میسازد. آنکه بر فراز مناره یا مأذنه یا مکان مرتفعی با بانگ بلند الصلاه میگویدتا مردمان برای نماز عید یا نماز مرده حاضر شوند
شخصی که مردمان را با گفتن لفظ الصلاه برای نمازعید یا نماز مرده آگاه میسازد. آنکه بر فراز مناره یا مأذنه یا مکان مرتفعی با بانگ بلند الصلاه میگویدتا مردمان برای نماز عید یا نماز مرده حاضر شوند
نماز چاشت. بدانکه متعارف میان مردم در اول نهار از نوافل دو نماز است: یکی در اول روز بعد از طلوع آفتاب و بلند شدن وی قدر یک دو نیزه و این را صلاهالاشراق گویند، دیگر بعد از بلند شدن آفتاب مقدار ربع آسمان تا انتصاف آن و این را صلوهالضحی و نماز چاشت گویند. و دراکثر احادیث همین اسم صلوهالضحی شامل هر دو نماز درهر دو وقت آمده و در بعضی احادیث صلوهالاشراق. و در تفسیر بیضاوی آورده که آن حضرت نماز ضحی را گزارد و گفت هذه صلوهالاشراق و آن درآمدن آن حضرت در خانه ام هانی روز فتح مکه در وقت چاشت بود و در حدیث آمده که هرکه میگزارد نماز فجر در جماعت پس تر بنشیند برای ذکر خدا تا آفتاب طلوع کند و بگزارد دو رکعت را، باشد او را مثل اجر حج و عمره. و بصحت رسیده که حضرت پیغمبر صلی اﷲ علیه و آله و سلم، در هر دو وقت نماز کرده و امت را بدان ترغیب نموده و ظاهر آن است که این یک وقت است و یک نماز که اول وی اشراق است و آخر وی تا قبل انتصاف نهار و چون در بعضی اوقات در هر دو وقت نماز گزارد، از اینجا گمان بردند که مگر اینجا دو وقت و دو نماز است و آنچه که گفته اند که علما را اختلاف است در صلوه ضحی بعضی اثبات کرده و بعضی نفی نموده و بعضی سنت گفته و بعضی بدعت. پس ظاهر آن است که این اختلاف در نماز اخیر است که آنرا نماز اشراق مینامند. چه این را بعضی از سنن مؤکده دانسته اند. و احادیث در عدد رکعات مختلف آمده. در بعضی روایات دو رکعت آمده و در بعضی شش و در بعضی هشت و در بعضی ده و دربعضی دوازده و بر هر کدام ثوابهای عظیم وارد گشته ودر مواهب لدنیه گفته که وارد شده است در نماز چاشت احادیث کثیرۀ صحیحۀ مشهوره، تا آنکه اخبار در این باب بدرجۀ تواتر معنوی رسیده و گفته اند که این نمازانبیاء سابقین است که پیش از آن حضرت بوده اند. هکذافی مدارج النبوه فی بیان عبادات النبی. و در ذکر فتح مکۀ معظمه مذکور است که تحقیق آن است که گزاردن نماز چاشت از آن حضرت دائمی نبوده، اما نمازی که آن را نماز اشراق گویند دائم بود و بر سر تأکید بود - انتهی. من مدارج النبوه. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
نماز چاشت. بدانکه متعارف میان مردم در اول نهار از نوافل دو نماز است: یکی در اول روز بعد از طلوع آفتاب و بلند شدن وی قدر یک دو نیزه و این را صلاهالاشراق گویند، دیگر بعد از بلند شدن آفتاب مقدار ربع آسمان تا انتصاف آن و این را صلوهالضحی و نماز چاشت گویند. و دراکثر احادیث همین اسم صلوهالضحی شامل هر دو نماز درهر دو وقت آمده و در بعضی احادیث صلوهالاشراق. و در تفسیر بیضاوی آورده که آن حضرت نماز ضحی را گزارد و گفت هذه صلوهالاشراق و آن درآمدن آن حضرت در خانه ام هانی روز فتح مکه در وقت چاشت بود و در حدیث آمده که هرکه میگزارد نماز فجر در جماعت پس تر بنشیند برای ذکر خدا تا آفتاب طلوع کند و بگزارد دو رکعت را، باشد او را مثل اجر حج و عمره. و بصحت رسیده که حضرت پیغمبر صلی اﷲ علیه و آله و سلم، در هر دو وقت نماز کرده و امت را بدان ترغیب نموده و ظاهر آن است که این یک وقت است و یک نماز که اول وی اشراق است و آخر وی تا قبل انتصاف نهار و چون در بعضی اوقات در هر دو وقت نماز گزارد، از اینجا گمان بردند که مگر اینجا دو وقت و دو نماز است و آنچه که گفته اند که علما را اختلاف است در صلوه ضحی بعضی اثبات کرده و بعضی نفی نموده و بعضی سنت گفته و بعضی بدعت. پس ظاهر آن است که این اختلاف در نماز اخیر است که آنرا نماز اشراق مینامند. چه این را بعضی از سنن مؤکده دانسته اند. و احادیث در عدد رکعات مختلف آمده. در بعضی روایات دو رکعت آمده و در بعضی شش و در بعضی هشت و در بعضی ده و دربعضی دوازده و بر هر کدام ثوابهای عظیم وارد گشته ودر مواهب لدنیه گفته که وارد شده است در نماز چاشت احادیث کثیرۀ صحیحۀ مشهوره، تا آنکه اخبار در این باب بدرجۀ تواتر معنوی رسیده و گفته اند که این نمازانبیاء سابقین است که پیش از آن حضرت بوده اند. هکذافی مدارج النبوه فی بیان عبادات النبی. و در ذکر فتح مکۀ معظمه مذکور است که تحقیق آن است که گزاردن نماز چاشت از آن حضرت دائمی نبوده، اما نمازی که آن را نماز اشراق گویند دائم بود و بر سر تأکید بود - انتهی. من مدارج النبوه. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
تعب بری برای کسی بی مزدی یا با مزدی سخت کم. بیگاری گونه ای. بیگاری: تا جوان بودم و می توانستم تله کشی شان را بکنم خوب بودم، حالا دیگر بد شدم. وبا کردن صرف می شود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
تعب بری برای کسی بی مزدی یا با مزدی سخت کم. بیگاری گونه ای. بیگاری: تا جوان بودم و می توانستم تله کشی شان را بکنم خوب بودم، حالا دیگر بد شدم. وبا کردن صرف می شود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)